قدر انگشتان دستم دوستت میداشتم

[RB:Rozblog_Dynamic_Code] [RB:Rozblog_Js]

 

 

http://up.icelove.ir/up/icelove/Pictures/39064804549434214320.jpg

 

قد کشیدی تا جوانی پابه پایم حیف شد

دست دوران کرد،ازدستت جدایم حیف شد

 

خوب یادم هست گاهی با مداد قرمزت

رنگ می کردی لبانت را برایم حیف شد

 

ما دو تا از کوچه های کودکیهای همیم

گرچه حالا تو کجاومن کجایم حیف شد

 

دستِ من بودولب وابرو وچشم و موی تو

لحظه هایی که سرت راروی پایم...حیف شد

 

حاج خانمی! شدی ده سال بعدومن هنوز

مثل سابق بین مردم مشتبایم حیف شد

 

رفتی و دیگرنخواندم کوچه هم محروم شد

سالها  از  گرمی سوز  صدایم  حیف  شد

 

این جوانی جزتو خیلی چیزها را هم گرفت

ازدوچرخه تا تفنگ و تیله هایم حیف شد

 

قدر انگشتان دستم  دوستت  میداشتم

دیر فهمیدم که کم بود ادعایم حیف شد

 

 

 از:

 

مجتبی سپید

 

 

  • نویسنده : Tahereh.Jalali
  • بازدید : 549بار
  • انتشار : سه شنبه 12 خرداد 1394برچسب:مجتبی سپید, - 20:47

 

 



از کنارم رد شدی بی‌اعتنا، نشناختی
چشم در چشمم شدی اما مرا نشناختی
 
در تمام خاله‌بازی‌های عهد کودکی
همسرت بودم همیشه بی‌وفا نشناختی؟
 
لی‌له‌باز کوچه‌ی مجنون صفت‌ها فکر کن
جنب مسجد، خانه‌ی آجرنما، نشناختی؟
 
دختر همسایه! یاد جرزنی هایت به خیر
این منم تک‌تاز گرگم‌ برهوا، نشناختی؟
 
اسم من آقاست اما سال‌ها پیش این نبود
ماه بانو یادت آمد؟ مشتبا! نشناختی؟
 
کیست این مرد نگهبانت که چشمش بر من است
آه! آری تازه فهمیدم چرا نشناختی
 
از :

مجتبی سپید

 

       

  • نویسنده : Tahereh.Jalali
  • بازدید : 590بار
  • انتشار : سه شنبه 12 خرداد 1394 - 20:16